استان های کانادا – سرزمین های شمالی
سرزمین های شمالی با در بر گرفتن حدود ۴۰ درصد از کل زمین های خاکی کشور کانادا، منطقه ای شاخص اما مرموز از کانادا است. ممکن است ایگلوها، آیس برگها، خرس های قطبی، شکارچیان خوک آبی و شفق قطبی برخی از سمبل های شناخته شده کانادا باشند، اما آنها در بخشی از یک کشور یافت میشوند که عده معدودی از آن بازدید می کنند.
سه قلمرو شمالی کانادا با وجود جمعیت کم، ضعف اقتصادی و آب و هوایی که غالبا غیرقابل تحمل است، جزء منزوی ترین مناطق کشورهستند و به راحتی توسط همه، جز کسانی که در آنجا زندگی می کنند، نادیده گرفته می شوند. با این وجود، زندگی در شمال برای کسانی که به اندازه کافی برای زندگی در آنجا سرسخت هستند، می تواند منبع غرور بزرگی باشد- سمبل توانایی انسان برای غلبه بر برخی مسیرهای سخت طبیعت در راه دنبال کردن سبک زندگی خودمختار سنتی که عده معدودی از کانادایی ها برای قرن ها از آن بهره برده اند. هرچند، برای کسانی که به اندازه کافی برای انجام این کار سرسخت هستند، زندگی در شمال می تواند منبع غرور و افتخار بزرگی باشد – نمادی از توانایی انسان برای غلبه بر برخی از سخت ترین مسیرهای طبیعت در راه دستیابی به سبک زندگی خودکفای سنتی که تعداد کمی از کانادایی ها برای قرن ها از آن بهره مند بوده اند.
جغرافیا
“شمال” کانادا شامل تمام زمین های بالای شصتمین مدار کشور است که به سه قلمرو (از غرب به شرق) تقسیم می شود: یوکان (Yukon)، سرزمین های شمال غربی (Northwest Territories) و نوناووت (Nunavut). بالای 90 درصد از اراضی در هر سه ایالت کاملاً غیرقابل سکونت هستند، بیابانی بی ثمر از سنگ، یخ و برف، بدین معنا که مناطق مسکونی یا در نواحی جنوبی یا نزدیک ساحل یک دریاچه، رودخانه یا اقیانوس هستند. با این وجود، “مناطق مسکونی” بسیاری به چشم بیننده میخورد. حتی در شهرهای بزرگتر شمال، پایین تر رفتن از 40˚- (C) به هیچ وجه غیر معمول نیست.
در کنار مناظر برفی و عموماً بی درخت، معروف است که شمال کانادا همان “سرزمین خورشید نیمه شب” افسانه ای است. به دلیل نزدیکی به مدار شمالگان، روزهای شمالی می تواند در تابستان ۲۴ ساعت پیاپی نور خورشید و در زمستان ۲۴ ساعت تاریکی مطلق را به همراه داشته باشد. بعنوان مثال، یلونایف (Yellowknife)، پایتخت قلمروهای شمالی، در ماه ژوئن ۱۹ ساعت پیاپی نور خورشید دریافت میکند، در حالیکه در دسامبر متوسط دریافت نور خورشید حدود پنج ساعت است.
شمالی ترین منطقه کانادا که از مجموعه ای از جزایر بزرگ در اطراف مدار شمالگان – که مرتفع ترین نقطه کره زمین است – تشکیل شده است، خواستگاه زمینی یخ زده، بی ثمر، خشک و بدون ویژگی است که از آن بعنوان زمین آموزش فضانوردان استفاده میشد.علیرغم دماهای جنب شمالگان، دانشمندان این قلمرو را از نظر فنی بیابانی تلقی میکنند، چراکه تقریبا هیچ رطوبت و بارشی در آن وجود ندارد و تعداد کمی از موجودات زنده می توانند در آن دوام بیاورند.
تاریخچه شمال کانادا
برخلاف بقیه کشور، شمال کانادا از سطح اسکان اروپایی بسیار کمی برخوردار بود، زیرا آنها بخش اعظم این سرزمین را نامطلوب می دانستند. بنابراین جمعیت قلمرو شمال غربی و نوناووت هنوز اکثریت بومی هستند، در حالیکه در یوکان حدود ۲۳ درصد از جمعیت بومی هستند. بسیاری از این مردمان بومی که به “اینوئیت” معروف هستند، فرهنگ ها و سنت هایی را حفظ می کنند که قرن ها بدون تغییر باقی مانده است و در بعضی از جوامع روستایی، شیوه زندگی شکارچیان گردآوری کننده معیشت هنوز بکار گرفته می شود.
کاوشگران اسکاندیناویی از سوئد و دانمارک نخستین اروپاییانی بودند که سرزمین های شمال کانادا را کشف کردند و اگرچه در نهایت تصمیم گرفتند تا گرینلند (Greenland) و ایسلند (Island) را که در نزدیکی آنها بودند، کانون امپراطوری شمالگان خود قرار دهند، اما اماکن بسیاری از مناطق شمال کانادا مانند “جزایر سوردروپ”(Sverdrup Islands) یا “دریای شاهزاده گوستاف آدولف” (Prince Gustaf Adolf Sea) هنوز نام هایی اسکاندیناوی دارند. بازرگانان خز فرانسوی و انگلیسی برای اولین بار در اواسط دهه ۱۶۰۰ به شمال کانادا مهاجرت کردند و از مستعمرات خود در سواحل آتلانتیک به سمت غرب حرکت کردند. در سال ۱۶۷۰، انگلیسی ها ادعایی بزرگ مبنی بر مالکیت بخش اعظم شمالی ترین منطقه آمریکای شمالی کردند و قلمرو گسترده “روپرتز لند”(Ruper’s Land) را نام گذاری نمودند و کنترل سیاسی را در دستان “شرکت خلیج هادسون” بریتانیایی قرار دادند. شرکت خلیج هادسون که اجازه استقلال گسترده ای را از لندن کسب کرده بود، برای مدت دو قرن از طریق سلطه بی رحمانه تجارت پر منفعت خز کانادایی ها بزرگ و ثروتمند شد ونیمه شمالی قاره را با پایگاه های نظامی و قرارگاه های تجارتی و بازرگانی که به تدریج به روستاها و شهرها تغییر یافتند نقطه گذاری نمودند (تا به امروز، بسیاری از شهرهای شمالی همچنان “دژ” فلان یا “دژ” بهمان نامیده میشوند).
در سال ۱۸۷۰، انگلیسی ها تصمیم گرفتند كه دولت برای مدیریت شمال نسبت به شركتها مناسب تر است و پذیرفتند تا “روپرتز لند را به دولت تازه تشكیل شده كانادا بفروشند. در سالهای پس از آن، این سرزمین به قطعات بسیاری تقسیم شد. بخش جنوبی که آب وهوایی گرمتر، جمعیتی بزرگتر و زمین کشاورزی بهتری داشت، تبدیل به “استان های پریری مانیتوبا (Manitoba) (۱۸۷۰)، ساسکاچوان (۱۹۰۵) (Saskatchewan) و آلبرتا (۱۹۰۵) (Alberta) شد، در حالیکه نیمه جنوبی کم جمعیت تر که از نظر اقتصادی از مطلوبیت کمی برخوردار بود یک قرن بعد به بخش های قلمروهای شمالی (۱۸۷۰) و یوکن (Yukon) و به دنبال آن نوناووت (۱۹۹۹)(Nunavut) تقسیم شد.
برای افزایش موفقیت پرونده مهاجرتی، ترجمه تخصصی مهاجرتی را از دارالترجمه فرنام بخواهید.
امروز شمال
امروزه جمعیت ترکیب شده از سه قلمرو شمالی، اندکی کمتر از ۱۲۰،۰۰۰ نفر است؛ مقداری کمتر از ظرفیت برخی از استادیوم های ورزشی؛ و آب و هوای سرد و انزوای عمومی منطقه همچنان آن را به مکانی نامطلوب برای زندگی، کار و یا بازدید تبدیل کرده است و این امر برای کسانی که در آنجا متولد شده اند مشکلاتی ایجاد کرده است.
گرچه ممکن است راهنمایان تور تلاش کنند با تاکید بر “آرامش” و “فضای باز و وسیع” شمال کانادا چهره خوشبینانه ای از آن به نمایش بگذارند، اما شمال به طور کلی بخش خوشبختی از کانادا نیست. تقریباً تمام آمارهای منفی – جرم و جنایت، خشونت خانگی، سرانه جمعیت زندانیان، مواد مخدر، خودکشی – در شمال نسبت به هر نقطه دیگر در کانادا بسیار بیشتر است، تا جایی که این منطقه غالباً از آمار ملی خارج می شود تا از انحراف میانگین جلوگیری کند. رایج ترین توضیحات این است که ملال آوری و طاقت فرسایی و ناامیدی اقتصادی منطقه همراه با هوای بد باعث افسردگی و اضطراب مزمن در ساکنان آن و همچنین یک جهان بینی عموماً نیهیلیستی میشود. به دلیل فاصله گرفتن از مراکز عمده جمعیت کانادا، شهروندان سرزمین ها نیز از مشکلات اقتصادی قابل توجهی در رابطه با قطع شدن مسیرهای اصلی عرضه کانادا رنج میبرند، از جمله هزینه بسیار بالای زندگی ناشی از قیمت بالای کالاهای وارداتی به ویژه مواد غذایی. این واقعیت که دو منطقه از این سه قلمرو جمعتی بومی دارند – که در حال حاضر جزء نامطلوبترین آمار نفوس کانادا است – فقط اوضاع را پیچیده تر می کند، زیرا بسیاری از جوانان اینویت درگیر سؤالاتی درباره هدف، هویت و فرهنگ در دنیای مدرن هستند.
دولت کانادا در دهه های اخیر نسبت به گرفتاری های شمال حساس تر شده است و یارانه های فدرال برای تحصیلات مناطق شمالی، زیرساخت ها، مراقبت های بهداشتی، برنامه های اجتماعی و احیای فرهنگ بومی به طرز چشمگیری افزایش یافته است. امروزه دولتهای منطقه ای حدود ۷۰ درصد از درآمد بودجه خود را از اتاوا دریافت می کنند. اگرچه واقعیت های جغرافیایی این منطقه دورافتاده همواره مانعی برای خودکفایی اقتصادی به وجود می آورد، اما امید است اکتشافات اخیر نفت، گاز طبیعی و الماس، در صورت مدیریت صحیح، بتواند در دوره ای از فرصت اقتصادی یاری کنند.
قلمرو در مقابل استان – تفاوت چیست؟
از نظر تاریخی تفاوت بین “استان” کانادایی و “قلمرو” در این است که قلمروها توسط اتاوا اداره می شدند، در حالیکه استان ها دارای دولت های خودمختار دموکراتیک بودند. پس از آنکه در دهه ۱۹۷۰ خودمختاری به سرزمین ها اعطا شد، تنها تفاوت واقعی این بود که دولت های قلمرو نمیتوانستند حق الزحمه یا امتیازی را برای منابع طبیعی خود به دست بیاورند- فقط اتاوا می توانست این کار را انجام دهد. این امر نیز به نوبه خود از طریق به اصطلاح، اصلاح “انحراف” در دهه ۲۰۰۰ از بین رفت، بدین معنی که اکنون اساساً هیچ اختلاف معنی داری بین یک استان و قلمرو وجود ندارد که از نام فراتر برود.
دولت در شمال کانادا
از زمانی که کانادا برای اولین بار کنترل روپرتز لند را تا اواسط دهه ۱۹۷۰ به دست آورد، در شمال کانادا دموکراسی بسیار کمی وجود داشت. آنها باید از یک عضو واحد پارلمان بهره میبردند (اما از هیچ سناتوری مشترکا بهره نمیبردند) و امور محلی توسط ماموران عالی رتبه منصوبی اتاوا، که بسیار شبیه فرمانداران استعمار قدیمی حکومت میکردند، اداره میشد. این وضعیت که به طور فزاینده ای نامطلوب بود، به طور گسترده ای در طول حکومت نخست وزیر پیر ترودو (۲۰۰۰-۱۹۱۹) (Pierre Trudeau) که اختیار انتخاب اعضای پارلمان، سناتورها و قانونگذاران منتخب خودشان را (که زمانی رهبر دولت نامیده میشدند و اکنون فقط استاندار نامیده میشوند) به آنها اعطا نمود که نخست وزیر محلی از میان آنان انتخاب و جایگزین قدرت های فرماندار میشد. هرچند که قانونگذاران هنوز وجود دارند، اما اکنون مقامی تشریفاتی شبیه به معاونان فرماندار استان ها هستند که معممولا شخصیت های محلی محبوب یا سیاست مداران بازنشسته هستند تا بروکرات های خارج از قلمرو.
قانونگذاران ارضی نوناووت و سرزمین های شمال غربی نیز به دلیل اینکه کاملاً بیطرف هستند از هم متمایزند، به این معنی که همه اعضا بدون وابستگی به حزب سیاسی انتخاب می شوند. نخست وزیر ارضی و کابینه وی، به نوبه خود به جای اینکه از جناح اکثریت حزب به سبک سنتی پارلمان انگلیس منصوب شوند، به طور کلی توسط قوه مقننه انتخاب می شوند. این امر بعضا با عنوان “دولت به سبک اجماع” شناخته می شود، زیرا تأکید بیشتر بر تصمیم گیری داخل کل قوه مقننه است و نه فقط یک جناح آن.
آیا می دانید اصطلاحات در کشورهای انگلیس، کانادا، استرالیا و آمریکا متفاوت است؟ ترجمه مطابق با پرونده مهاجرتی را از دارالترجمه فرنام بخواهید.
یوکن
تاریخ یوکان در اصل تاریخ هجوم به ناحیه ای است که طلا در آن کشف شد؛ لحظه ای بزرگ از شهرت بین المللی که از آن زمان تاکنون در سایه آن زندگی کرده است.
منطقه یوکان واقع در گوشه و کنار شمال غربی کانادا، زندگی را به عنوان مقر تجارت خز مناطق شمال غربی شروع کرد. سپس، در سال ۱۸۹۷، در رودخانه کلوندیک مشهور (Klondike) طلا کشف شد. طی یک دهه آینده، هزاران نفر از ساکنان جدید از سراسر جهان با امید دست یازیدن به این فلز گرانبها به یوکان سرازیر شدند. آپارتمان ها، سالن ها و فروشگاه هایی که شتابزده ساخته شده بودند به زودی در شهر داوسون، که در مجاورت رودخانه بود، ازدحام نمودند. علیرغم افسانه های میلیونرهای یک شبه، در واقع فقط تعداد معدودی از ثروتمندان از این هجوم به سمت طلا سود بردند و تا اوایل قرن بیستم، یوکان به همان سرعتی که ایجاد شده بود سقوط کرد. جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵) از طریق ساخت بزرگراه عظیم نظامی که یوکان را به بریتیش کلمبیا (British Columbia) و آلاسکا (Alaska) متصل می نمود و باعث دومین افزایش جمعیت شد و یک قشر حیاتی را برای این سرزمین فراهم کرد که به آن کمک نمود تا در نیمه دوم قرن در جریان اصلی تجارت و فرهنگ آمریکای شمالی ادغام شود.
در حالیکه یوکان هنوز از جمعیت کمی برخوردار است، مدرنیته و شهرنشینی یوکان شهرتی مبنی بر برخورداری از کمترین میزان محبوبیت در میان سه قلمرو در مقابل قلمرو شمال غربی و نوناووت پیدا کرده. امروزه بیش از ۷۰٪ مردم یوکان در پایتخت وایت هورس (Whitehorse) یا اطراف آن زندگی می کنند و داوسون مدت هاست كه محو شده است. برخلاف اقتصادهای مبتنی بر کارگران فنی و منابع و فرهنگ های دیگر قلمروها، یوکان همچنین به طور موثری به اقتصاد مبتنی بر خدمات، با طبقه متوسط بالا منتقل شده است که تا حد زیادی به دلیل بخش توریستی انعطاف پذیر است که خود تا حد زیادی بر نوستالژی هجوم به سرزمین طلاخیز وابسته است.
سرزمین های شمال غربی
گرچه نام آن جمع بسته میشود، سرزمین های شمال غربی اکنون در واقع یک واحد هستند، آخرین بخش باقی مانده از مستعمره عظیم روپرتز لند که در سال ۱۸۷۰ توسط کانادا به چندین استان و قلمرو مختلف تقسیم شد. “قلمرو شمال غربی “در واقع همانطور که میدانیم، یک قطعه زمین لوزی شکل است که بین یوکان و نوناووت واقع شده و شامل دوتا از بزرگترین دریاچه های کانادا، گریت بر (Greate Beaer) و گریت اسلیو (Greate Slave) میشود. امروزه بیشتر مردم قلمرو شمال غربی، معروف به شمالی، در حواشی ساحل گریت اسلیو زندگی می کنند، در حالیکه مرکز یلونایف (Yellowknife) بزرگترین شهر قلمرو است. پس از شکست تجارت خز و تقسیم شدن سودمندترین بخش های اقتصادی قلمرو، قلمروی شمال غربی جمعیتی کمتر از ۱۰،۰۰۰ نفر را تا دهه ۱۹۳۰ حفظ کرد، یعنی هنگامی که رسوبات جدید مواد معدنی، نفت و گاز طبیعی به آرامی کشف شدند. همین اتفاق دوباره در اواسط دهه نود در زمانی که الماس کشف شد اتفاق افتاد. اگرچه این هجوم منابع منجر به ورود افراد، صنایع و حرف جدید شد و قلمرو شمال غرب کانادا را به بزرگترین قلمرو کانادا با بیش از ۴۴،۰۰۰ نفر ساکن تبدیل ساخت، قلمرو شمال غربی به اندازه سایر بخشهای دارای منابع مالی کانادا مانند آلبرتا و نیوفاندلند (New Foundland) از ثروت منابع طبیعی خود سود چندانی نبرده است. این امر تا حدودی به دلیل استقرار طولانی و شبه استعماری است که طی آن اوتاوا حق امتیاز خود را از منابع این سرزمین جمع می کرد و نه دولت محلی (به بالا مراجعه کنید). این سیستم سرانجام در سال ۲۰۱۴ منسوخ شد و امید بسیاری داشت که به یک رژیم امتیازی جدید اجازه دهد تا شمالی ها، و به ویژه گروههای بومی بسیاری مستقیماً از منابع استخراج شده از سرزمین های خود سود ببرند.
نوناووت
مبهم ترین، مجزاترین و کلیشه ای ترین قلمروها است. حتی با گفتن “نوناووت” کانادا، تصویری از عجیبترین مناطق جنگلی دورافتاده کشور به ذهن میرسد.نوناووت در سال ۱۹۹۹ به دنبال تلاش دولت فدرال برای ارتقای دولتی خودمختار برای مردم بومی شمال کانادا، در قلمرو شمال غربی، ایجاد شد. نوناووت تنها منطقه ای از كانادا است كه سفیدپوستان كمتر از ۲۰ درصد از جمعیت را تشکیل داده و بیش از ۷۰ درصد از آنها انگلیسی و فرانسوی را به بعنوان زبان اول خود صحبت نمی كنند. بنابراین، فرهنگ سنتی اینوییت، تمام جنبه های زندگی در نوناووت را تحت تأثیر قرار می دهد، تا حدی که در مقایسه با بقیه کانادا که فرهنگ اروپایی هنوز هم در آن حاکم است، تا حد زیادی بیگانه به نظر میرسد.
نوناووت یک پنجم کامل از خاک کانادا را تشکیل می دهد و از دو بخش تشکیل شده است: یک سرزمین وسیع اما عمدتا غیرقابل سکونت (که به سادگی زمین های بایر نامیده میشوند) و یک مجمع الجزایر عظیم شمالی که شامل صدها جزیره غول پیکر و یخی میشود که به قطب شمال می رسند. در سرزمین اصلی و جزایر، مراکز جمعیتی معدودی در مجاورت سواحل متراکم هستند.
بزرگترین شهر نوناووت ، ایکالوئیت (Iqaluit) (که پیشتر با نام “خلیج فرابیشر” (Frobisher Bay) شناخته میشد)، کمتر از ۷۰۰۰ نفر جمعیت دارد و اکثر جوامع عموماً فقیر و بسیار روستایی هستند. هیچ جاده ای وجود ندارد که شهرهای نوناووت را به هم وصل کند.
همانطور که ممکن است از مکانی که تازه در سال ۱۹۹۹ اضافه شده است انتظار داشته باشید،بخش اعظم نوناووت نسبتاً تازه ایجاد شده است. بسیاری از شهرهای این ایالت یا از پایگاههای نیروی هوایی دوره جنگ جهانی دوم ایجاد شده اند (مانند Iqaluit)، یا نتیجه برنامه های اسکان دوران جنگ سرد هستند؛ یعنی هنگامی که دولت کانادا در تلاش برای اعلان حاکمیتی قویتر برشمالگان (Arctic)، مردم شمال را ترغیب کرد تا به قسمت های کم جمعیت نقل مکان کنند. این قلمرو دارای بخش معدن، ماهیگیری و برخی از مشاغل کوچک برای تأمین نیازهای جوامع محلی است، اما اقتصاد نوناووت غالبا به نوعی توسط دولت یا با یارانه اداره میشود. افرادی که در نوناووت زندگی میکنند و با عنوان نوناوومیوت شناخته میشنوند، اغلب مجبور می شوند برای خرید کالاهای اختصاصی، انجام امور تجاری یا دریافت مراقبت های پزشکی پیچیده، به سفرهای گران قیمت به انتاریو بروند.
هشدار: همه حقوق این مطلب متعلق به سایت دفتر ترجمه رسمی ۹۹۸ (فرنام) است و استفاده غیر مجاز از آن موجب تعقیب قانونی است. برای اطلاع از چگونگی استفاده مجاز از این مطلب اینجا را بخوانید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.