تنها استان ساحل غربی کانادا، بریتیش کلمبیا (British Columbia)، تمام مرزهای این کشور با اقیانوس آرام را در بر می گیرید و از جنوب آلاسکا (Alaska) در شمال، تا ایالت آمریکایی واشنگتن (Washington) در جنوب، امتداد دارد.
“بی سی” (B.C.) (نامی که اکثرا بریتیش کلمبیا را با آن صدا می کنند) بخاطر موقعیت منحصر به فرد خود، معتدل ترین قسمت کشوری است که به طریقی دیگر با هوای سرد شناخته می شود و بسیاری از نمادهای زیبایی طبیعی را در خود جای داده است: گیاهان همیشه بهار غول پیکر، آبشارهای مرتفع، قله های پر پیچ و خم و برفی – که از دیرباز تصویر محبوب کارت پستال “کانادا” در سراسر جهان را تشکیل داده اند.
بریتیش کلمبیا بعنوان سومین استان بزرگ از نظر جمعیت، در بیش از سه هزار مایلی شهرهای بزرگ کانادا، یعنی تورنتو (Toronto) ، مونترال (Montreal) و اتاوا (Ottawa) واقع شده است و در نتیجه فرهنگ تقریباً متمایزی را تکامل بخشیده است. شهر بزرگ ساحلی ونکوور (Vancouver) و حومه اطراف آن، مراکز غالب جمعیت بریتیش کلمبیا هستند، در حالیکه فضای داخلی و شمال به مراتب روستایی تر است.
جغرافیای بریتیش کلمبیا
جغرافیای بی سی نسبت به بقیه کانادا بسیار متفاوت است و در یک گروه مجزا طبقه بندی می شود. این استان آنچه که به عنوان ناحیه سلسله جبال کشور شناخته می شود را در بر میگیرد؛ رودخانه های طویل، دره های عمیق و رشته کوه های عظیم که تمام آن ناحیه ای وسیع با جنگلی متراکم است.
آب و هوای بارانی به ایجاد ترکیب متنوعی از پوشش گیاهی کمک کرده است که مهمترین آن شامل طیف گسترده ای از درختان همیشه سبز است که زمانی ستون فقرات اقتصاد استان را که در طول تاریخ مبتنی بر چوب بود تشکیل می داد.
ساحل بریتیش کلمبیا دارای بسیاری از آبدره ها، خلیج های کوچک سنگی و سواحل شنی ناهموار و تعداد بسیاری از جزایر است که در حواشی خود فرومیریزند. بزرگترین آنها جزیره عظیم ونکوور در جنوب است که مرکز استان ویکتوریا (Victoria) است و مجمع الجزایر هایده گوائی (Haida Gwaii) به دنبال آن در فاصله ای دورتر در جنوب قرار دارد (که پیشتر با عنوان جزایر ملکه شارلوت شناخته میشد). در بین کوههای ساحلی در ساحل غربی و کوه های راکی و کلمبیا در شرق (که مرزهای استان با آلبرتا را تشکیل می دهند)، بخش اعظم فلات داخلی بی سی شامل زمین های مسطح تری است که برای کشاورزی استفاده می شوند.
مردم “مینلند بریتیش کلمبیا” معمولا از منظر دو منطقه وسیع درباره استان خود صحبت می کنند: “لوئر مینلند”، شامل شبه جزیره ونکوور جنوب غربی و حومه اطراف آن و “داخلی”، که بقیه جاهای دیگر است. بریتیش کلمبیای شمالی نیز معمولاً یک منطقه مجزا در نظر گرفته می شود و مانند بیشتر مناطق شمال کانادا تمایل به داشتن جمعیتی پایین دارد. اکثریت قریب به اتفاق شهروندان در لوئر مینلند ساکن هستند.
تاریخچه بریتانیا کلمبیا
آنچه ما اکنون به عنوان “بریتیش کلمبیا” می شناسیم در اصل دو مستعمره مجزا بوده است؛ مستعمره بریتانیایی “جزیره ونکوور” که در اواخر قرن ۱۸ توسط ناوگان انگلیسی و اسپانیایی کشف شد و قلمرو مینلند “نیو کالدونیا” که در همان زمان توسط بازرگانان خز که یا از مستعمرات شرقی کانادایی انگلیس به غرب مهاجرت کرده بودند و یا از ایالات متحده به شمال مهاجرت کرده بودند. مکانهایی که بازدید آنها قبل از ظهور هواپیماها یا راه آهن بسیار دشوار بود؛ برای ده ها سال این دو مستعمره تنها تعداد بسیار کمی از مهاجران سفید پوست را در خود جای داده بودند و بخش اعظم مردم بومی بودند.
در سال ۱۸۵۸ هجوم مردم به ناحیه ای که طلا در آن کشف شده بود، سرزمین را از تازه واردان انبوه ساخت و بسیاری در آنجا ماندند تا معدنچی یا چوب بر شوند. پس از یک دوره کوتاه حکومت مشترک ایالات متحده-بریتانیا که طی آن این ناحیه به عنوان “قلمرو ارگان” شناخته میشد، در ۱۸۶۶ این جزیره و مینلند بصورت یک واحد سیاسی به نام بریتیش کلمبیا ادغام شدند. در سال ۱۸۶۷ پس از اینکه انتاریو، کبک، نوا اسکاتیا (Nova Scotia) و نیوبرانزویک (New Brunswick) به منظور ایجاد سلطه کانادا ادغام شدند، نخبگان بریتانیایی و کانادایی به سرعت فشاری را بر بی سی برای پیوستن به آن اعمال کردند. در سال ۱۸۷۱ بریتیش کلمبیا با وعده راه آهن بین قاره ای که شرق را به غرب متصل می نمود، پذیرفت تا به ششمین استان کانادا تبدیل شود و به این طریق به مهر کردن معامله کمک نمود.
در قرن های نوزدهم و بیستم پیشرفت هایی در صنعت و حمل و نقل صورت گرفت که به بریتیش کلمبیا اجازه داد تا از طریق تجارت الوار، مواد معدنی و ماهی به یکی از قطب های منابع طبیعی آمریکای شمالی در این قاره تبدیل شود. اقتصاد پررونق باعث ایجاد دهها شهر جدید شد و هزاران مهاجر از سراسر جهان را به خود جلب کرد، از جمله بسیاری افراد را از آسیا جلب نمود که نسبتاً نزدیک است. در دوران مدرن، بی سی تقریبا اقتصاد مبتنی بر منابع خود را به نفع صنایع خدماتی مانند خرده فروشی، گردشگری و طراحی نرم افزار رها نموده است، اگرچه ۲۵ درصد از تولید ناخالص داخلی استان هنوز از الوار یا استخراج معادن به دست می آید.
ونکوور
اکثر مردم بریتیش کلمبیا ادعا می کنند که از ونکوور آمده اند، اما خود این شهر خیلی بزرگ نیست. با اسکان کمتر از ۶۰۰،۰۰۰ نفر، این شهر، فقط هشتمین شهر بزرگ کشور است که از مکان های کمتر شناخته شده ای مانند وینیپگ (Winnipeg) و میسی سائوگا (Missisauga) عقب تر است. تنها هنگامی که جمعیت شهرهای اطراف ونکوور، مانند ساری (Surrey)، برنابی (Burnaby) و ریچموند (Richmond) را به آن اضافه می کنید، جمعیت “ونکوور بزرگ” به بیش از یک میلیون نفر صعود می کنند.
ونکوور یک شهر زیبا و ساحلی ومرکز تجارت کانادا با کشورهای اقیانوس آرام است و همچنین یک مقصد محبوب برای خریداران آسیایی، کشتی های مسافرتی آمریکایی، اسکی بازان استرالیایی و دیگر انواع گردشگران است. نزدیکی به آسیا همچنین به تنوع نژادی این شهر کمک کرده است و جمعیت چینی، کره ای و هندی ونکوور در سالهای اخیر به وضوح رو به رشد بوده و به این شهر یک ویژگی چند فرهنگی منحصر به فرد داده است که در گستره غنی غذای ونکوور و جشنواره های قومی متعدد قابل مشاهده است. مانند تورنتو، اقلیت قابل رویت ونکوور اکنون بیش از ۴۰ درصد است و در بعضی از محله ها زبان انگلیسی ممکن است به ندرت دیده یا شنیده شود.
بانکداری ، املاک و مستغلات و طراحی نرم افزار نقش مهمی در اقتصاد ونکوور ایفا کرده اند و به این شهر اجازه می دهند تا خود را با شدت به عنوان پناهگاهی برای سرمایه گذاری های بین المللی بازاریابی کند. هرچند، منظره های دریاکنار و کوهستانی ارزان به دست نمی آیند و این شهر به سادگی گران ترین مکان برای زندگی در کانادا است. در واقع، برخی مطالعات ادعا می کنند که این مکان در واقع یکی از گران ترین مکان های زندگی در کل جهان است.
فرهنگ و سیاست بریتیش کلمبیا
بدلیل دور بودن از مراکز جمعیتی بزرگ کانادا در اونتاریو و کبک، مردم بریتیش کلمبیا می توانند با آنچه در سایر مناطق این کشور اتفاق می افتد احساس بیگانگی کنند و همین امر موجب فرهنگی تا حدی وسواسی از تضاد “شرق در مقابل غرب” شده است. کلیشه استاندارد این است که مردم بریتیش کلمبیا نسبت به کانادایی های شرقی تمایل بیشتری به خونسردی و آرام بودن دارند و همچنین کمتر از آنها از جاه طلبی و موفقت برخوردارند. هیچ استعاره ای در واقعیت بی اساس نیست. از نظر تاریخی ، “حرکت به سمت غرب” برای مردم شرقی مشتاق فرار از تلاش بی پایان در تورنتو یا مونترال سفری متداول بوده است، در حالیکه حرکت متضاد آن برای مردم بریتیش کلمبیا که به دنبال مشاغل بزرگ و پول زیاد هستند به همان اندازه محبوب بوده است.
از آنجاییکه بریتیش کلمبیا دارای طبیعتی بدیع است، مردم بریتیش کلمبیا سنتی محیط زیست گرا دارند که غالباً به شکل سیاست و مدهای معروف به “سبز” ظهور می یابد، مثل باغبانی اورگانیک یا “زندگی غیر شهری”. حمایت بحث برانگیز استان از ماریجوانا، گاهی اوقات نتیجه این امر تلقی میشود و محبوبیت “ماریجوانای” خانگی یا باغچه های آبکشتی داخلی، کلیشه های فرهنگی را تشکیل داده اند که تغییر آنها بسیار دشوار است.
در سراسر کشور، سیاست های بی سی شهرتی مبنی بر حواسپرتی یا نامنظم بودن دارند، کلیشه ای که احتمالاً ناشی از کلیشه بزرگتر مردم بریتیش کلمبیا به عنوان سنت شکن، نوپرست از زیرکار درو است. از نظر تاریخی، سیاست های استان تحت سلطه نوعی مبارزه طبقاتی اغراق آمیز و تلطیف شده میان اتحادیه های کار چپ گرا است، مخصوصا دبیران بخش دولتی، پرستاران و اتحادیه های کارمندان دولتی (که ازحزب دموتراتیک جدید استانی حمایت می نماید) و جامعه تجاری با ذهن آزادیخواه (که در اصل از حزب قدیمی اعتباری اجتماعی بی سی حمایت میکرد و اکنون از آزادیخواهان بی سی حمایت می نماید). بریتیش کلمبیا تنها بخش از کانادا است که حزب سبز در آن از موفقیت سیاسی برخوردار بوده است.
هشدار: همه حقوق این مطلب متعلق به سایت دفتر ترجمه رسمی ۹۹۸ (فرنام) است و استفاده غیر مجاز از آن موجب تعقیب قانونی است. برای اطلاع از چگونگی استفاده مجاز از این مطلب اینجا را بخوانید.